کد مطلب:122436 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

مروان بن حکم از امام حسن چه شنید
مروان گفت: به خدا سوگند من امروز تو پدر و اهل بیتت را چنان نكوهش می كنم كه كنیزان و مردگان به رقص آیند.

امام فرمود: اما تو ای مروان! بدان كه این من نبودم كه به تو و پدرت ناسزا گفتم. خداوند است كه تو را و پدرت را و اهل بیت و ذریه ی تو را و آنچه از صلب پدرت بیرون آید تا روز قیامت به زبان پیامبرش محمد (ص) لعن كرده.

به خدا سوگند ای مروان تو و اینهایی كه حاضرند نمی توانید این لعنت را انكار كنید و این لعن كه از زبان رسول الله صادر شد جز طغیان چیزی به تو نیفزود. راست گفته خدا و راست گفته رسول او كه خدا می فرماید: «و الشجرة الملعونة فی القرآن و نخوفهم فما یزیدهم الا طغیانا كبیرا» [1] ای مروان! تو و ذریه ی تو همان شجره ی ملعونه ای هستید كه در قرآن آمده و این توسط پیامبر و جبرئیل از جانب خدا آمده.

معاویه برخاست و از جا جهید و دستش را بر دهان امام حسن گذاشت و گفت: ای ابامحمد تو كه فحاش و بی باك نبودی. امام لباسهای خود را جمع كرد و از مجلس خارج شد و آنها با حالت خشم و روسیاهی دنیوی و اخروی متفرق شدند. [2] .


[1] اسراء / 60.

[2] احتجاج، ج 2، ص 416 - 401 و بحار، ج 44، ص 70.